مقالات علامه آشتیانی

گفتگوی آیت الله جوادی و حجت الاسلام و المسلمین سیدان در بیانات استاد علامه سیدجلال الدین آشتیانی

گفتگوی آیت‌الله جوادی و حجةالاسلام و المسلمین سیدان دربیانات استادعلامه سيدجلال‌ الدين آشتیانی

از خاطرات زیبا درباب گفتگوی حضرت آیت‌الله جوادی با حجةالاسلام و المسلمین سیدان درباره معاد، خاطره حکیم متضلع و استاد فقید علامه سيدجلال‌ الدين آشتیانی قدّس‌سرّه است که برای ‌اطلاع‌ از سطح علمی بزرگان جریان تفکیک بسیار مفید می‌باشد.

ایشان در مقاله‌ای با عنوان «نکاتی دربارۀ فلسفه و عرفان» که در مجلۀ کیهان اندیشه [۱] می‌نویسند:

حـقیر نـمی‌داند چـرا‌ برخی‌ از دوستان رنگ و صبغه‌ای را که در اوایل دوران طلبگی به خود گرفته‌اند محکم‌ نگه‌ داشـته‌اند‌ و تـعصّب بـه خرج می‌دهند و با پیغام‌ و گاهی مستقیماً، عدم تعرض نسبت به برخی از‌ مباحث‌ را می‌خواهند.

باید عرض کنم ـ اگر آنچه عرض می‌شود باطل است مورد نقد قرار دهید و اگر حق است بپذیرید در بـین‌ این دوستان افراد دست به قلم نیز وجود دارند‌ ـ دشمنی مطلق با علم و دانش در حوزه مشهد ریشه دارد که جهل مرکّب ریشۀ آن می‌باشد.

 

بنده از باب امتثال امر کسی که اطاعت از او را واجب می‌دانم در نامه‌ای توسط آقای ملائی [۲] (از افاضل حوزه که شخصی بسیار متدیّن و سلیم النفس است) از آقایان [: حضرات آیات مروارید و میرزا جواد تهرانی رضوان الله علیهما و …] خواهش کردم که شما الهیات و اسفار و شرح فصوص قیصری را مطالعه و برای ما درس بدهید. و افاضات شما را ضبط خواهیم کرد. اگر شما از عهده تدریس این دو کتاب برآمدید آنگاه حق دارید اشکال کنید. و اگر نتوانستید از عهده تدریس الهیات اسفار و فصوص برآیید عقلاً و شرعاً حق مخالفت و اعتراض ندارید.

[آقای ملائی نامه را به حجةالاسلام و المسلمین سیدان دادند که به آقایان برساند و پس از چندی] حامل نامه [: حجةالاسلام و المسلمین سیدان که نامه را نزد آقایان برده بود] به آقای ملائی گفته بود: «نامه را به آقایان رساندم سکوت اختیار کردند!»

و نیز حامل نامه [: حجةالاسلام و المسلمین سیدان] پیغام داده بود که من حاضرم در موضوع معاد با نویسنده این نامه بحث کنم. بنده عرض کردم حاضرم در معاد بحث کنم ولی نه پا در هوا . بلکه باید از اول سِفْر نفس اسفار که در نحوۀ ظهور نفس و تحقق آن از عالم غیب به عالم شهادت و ماده است بحث کرده و به دلایل تجرد نفس پرداخت و بعد در نحوه وجود آن بعد از مرگ و عود آن به بدن در قیامت و آخرت گفتگو کرد. باید فهمید که آیا اصل معاد اعم از جسمانی و روحانی اصل است و در حقیقت اصل معاد ضروری است؟ یا آنکه ضروری، معاد جسمانی است؟ اگر معاد جسمانی ضروری باشد بحث در آن ناروا است . کسانی که به معاد جسمانی معتقدند عود روح به بدن را در آخرت معاد و در دنیا تناسخ می‌دانند.

و به هر حال کسی حق اعتراض به ملاصدرا که خود از متصلبان در معاد جسمانی است را دارد که باید حاضر شود از اول سفر نفس تا آخرت مبحث معاد جسمانی را تقریر نماید ولی اگر در همان صفحه اول سفر نفس متوقف شد و نتوانست مطلب کتاب را درک نماید شرعاً در این باب محکوم به سکوت است. این گوی و این میدان.

در آینده از آثار حضرات [:بزرگان مکتب تفکیک] مطالبی نقل و جرح می‌کنیم که موجب حیرت خواهد شد و جا از برای جواب و دفاع برای آنها باز است.

آن آقا [: حجةالاسلام و المسلمین سیدان] بهتر است مانند مشایخ خود ساکت باشند. چه آنکه او وقتی حق بحث در معاد را دارد که از عهده مباحث نفس اسفار برآید.

یکی از دوستان که شخصی فاضل و متدین و محترم‌ و در معارف (به اصطلاح خودشان‌) از‌ تلامیذ‌ مرحوم‌ آقای حاج شـیخ مجتبی قزوینی است زیاده‌ از‌ حد ناراحت گردیدند که چرا مجله کیهان اندیشه مقالۀ مفصل حقیر را در مقام نقد بر کتاب ابواب الهدی‌ چاپ‌ کرده‌ است.آن مقاله اگر مستدل نبود باید آقایان کـه‌ خـود‌ اهل قلم و نویسنده‌اند درصدد نقد آن بر می‌آمدند نه آنکه نسخ مجله را جمع کنند که کسی‌ نبیند‌.

مرحوم‌ آقا‌ میرزا مهدی (قده) در کتاب ابواب‌ الهدی صریحاً مرقوم داشته‌اند که‌ اگر‌ کـسی مـقدمۀ اصول کافی و مقدمۀ توحید صدوق و سفرها و احتجاجات حضرت رضا علیه السلام را با دقت‌ مطالعه‌ کند‌، می‌فهمد که روش حکما نزد امام(ع) و مرحوم‌ کلینی و صدوق مباین روش ائمه‌ علیهم‌ السلام‌ است.

شـاگرد اول حـوزۀ آن مرحوم حاج شیخ مجتبی که‌ به حرفهای میرزای اصفهانی‌ به‌ خیال‌ خود سرو صورت‌ داده است، به این قبیل از کج رویها که تعمیه [۳] نام‌ دارد‌، زیاد توسل جسته است.از آن مرحوم نـقل کـردم کـه در اولی یکی‌ از‌ آثار‌ خود از قبیل تـوحید قـرآن نـوشته است از صد سال قبل به این صرف‌ کلیۀ حکما مطرود کلیه فقها بوده‌اند.بنده در طی مقاله‌ای این حرف را مورد‌ تثریب‌ و تـهجین‌ قـرار دادم.

در مـقالات گذشته نوشتم که میرزای اصفهانی‌ صریحا به تـعمیه مـتوسل شده است‌: نه‌ حضرت رضا علیه السلام با فیلسوفی بحث کرده است و نه مرحوم‌ کلینی‌ و مرحوم‌ صدوق‌ نامی از حـکما بـرده‌اند.در مـقدمۀ کتاب خود از مجبّره و دیگر فرق عامه نالیده‌اند و احتجاجات‌ حضرت‌ رضـا‌(ع) نیز با متکلمان عامه صورت‌ گرفته است.

 

شکار این قبیل افراد طلبه‌های‌ تازه‌ وارد است که‌ با ذهن خـالی قـابل پذیـرش اوهام به اسم«معارف»در دام اوهام گرفتار‌ می‌شوند‌.جمع کثیری از اکابر عـلمای‌ اسـلام را نزد آنها ملحد و مخرب اسلام‌ جلوه‌ دادند، اکثر افرادی که در کمند حضرات‌ گرفتار‌ می‌شوند‌، حوصلۀ تـحصیل عـمیق را نـدارند و اگر توفیق‌ تحصیل‌ یابند، بی ذوقی و کج سلیقگی اظهر خواص آنها اسـت.

در ایـن قـبیل از‌ اجتماع‌ است که استادی علی‌ روؤس‌ الاشهاد‌ می‌گوید،ما‌ توحید‌ در‌ افعال را قبول‌ نداریم و اخـتیار ذاتـی‌ انـسان‌ است.انکار توحید فعلی‌ ملازم است با نفی توحید ذاتی و صفاتی و معتزله‌ نیز‌ به ـهمین مـشرب الحادی معتقدند.لعن الله‌ القدریة علی‌ لسان سبعین‌ نبیا‌ و القدری مجوس هذه الامـة.

در این فراز از فرمایش مرحوم آشتیانی به شخصی اشاره شده که بر طبق نظر و امر ایشان اقدام به نوشتن این نامه به برخی از مخالفان فلسفه کرده‌اند و اطاعت وی را بر خود واجب می‌دانسته‌اند . برای تنویر اذهان نسبت به این قضیه و اتفاقات پشت پرده، حجةالاسلام والمسلمین سید محمد موسوی بایگی ـ از شاگردان نزدیک استادآشتیانی ـ در مقاله‌ای با عنوان «امام (ره)، استاد آشتیانی و مخالفان فلسفه»‌ [۴] می‌نویسند:

«در پاسخ سؤال دوستان مجله حکمت رضوی پیرامون شخصی که سیدنا الاستاد مرحوم آشتیانی اعلی الله مقامه اشاره فرمودند باید عرض کنم که مرحوم ایشان حضرت امام خمینی قدّس سرّه است.

قضیه از این قرار بود که حدود دو دهه قبل در یک تابستان که آقای جوادی آملی به مشهد آمده‌بودند در جلساتی با آقای سیّدان پیرامون معاد جسمانی بر مبنای ملاصدرا بحث‌هایی کردند و در این جلسات برخی از محترمین هم حضور داشتند. از جمله آقای حاج شیخ مهدی مروارید که حاصل گفتگوی آقای جوادی و آقای سیّدان را می‌نوشتند و سپس همین تقریرات را نشر دادند.

بعداً در بین طلاب حوزه علمیه مشهد اینطور شایع کردند ـ که نمی‌دانم چه کسی این سخن را شیوع داد و هنوز هم دامن می‌زنند ـ که آقای جوادی نتوانستند اشکالات آقای سیّدان را بر معاد با مبنای ملاصدرا جواب بدهند. بعد از مدتی مرحوم استاد آشتیانی نامه‌ای را آوردند سر درس و به آقای حسینی شریف (ملائی ) دادند تا به آقای سیّدان بدهند.

چندی که گذشت جناب استاد در درس فرمودند جواب نامه چه شد؟ اینها که جواب نامه ما را ندادند. آقای ملائی به نزد آقای سیّدان رفتند که ماوقع را استاد در کیهان اندیشه نوشتند [که آقای سیدان گفتند من نامه رساندم و آقایان پاسخی ندادند و خودم حاضر به بحث هستم و استاد آشتیانی فرمودند به شرطی بحث می‌کنیم که از پایه و اساس بحث انجام شود]. بعدا آقای ملائی به استاد فرمودند عجب کار حساب شده‌ای انجام دادید. استاد آشتیانی فرمودند: شخص امام به من گفتند که این کار را انجام دهم.»

در برخی از نقلهای شفاهی آمده است که استاد آشتیانی گفتند: ایشان به من فرمودند که آقای جوادی خیلی مؤدب اند و وقتی با مخالفان بحث می‌کنند به واسطه ادب ایشان برای مخالفان سوء تفاهم پیش می‌آید و اشتباهات را متوجه نمی‌شوند، باید یک نفر مثل شما بحث کند که صریح اللهجة باشد.


1. کیهان اندیشه، فروردين و ارديبهشت ۱۳۶۷، شماره ۱۷، ص ۲۷ تا ۳۶.

۲. حجةالاسلام و المسلمین حسینی شریف

۳. بناحق ستم کردن بر کسی ودشمنی و سختی نمودن (لغتنامه دهخدا) و در بدیع، بیان مطلبی به قلب و تصحیف و تبدیل کلمات یا بیان کردن مطلبی به شکل رمز و غوامض حساب که پس از تفکر و تعمق بسیار معنی آن کشف شود.

۴. فصلنامه حکمت رضوی شماره ۱۶و۱۷، ص ۶۶-۶۸

 

نویسنده: شیخ روح الله شفیعیان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=