دیدگاه های سیاسی علامه جلال الدین آشتیانی به قلم استادسید هادی خسرو شاهی(امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی)
4ـ امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی
مورد دیگری که توسط بعضیها مطرح میشد، موضوع عدم همراهی استاد جلالالدین با انقلاب اسلامی و یا موضعگیری منفی؟! وی، در قبال رهبری بود که در این زمینه هم حقیقت امر، متأسفانه به طور شفاف بیان نشده است. دیدگاه استاد آشتیانی در مورد انقلاب علیرغم عدم دخالت مستقیم در امور سیاسی و یا عدم پذیرش کارهای اجرایی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، برخلاف تصور بعضیها، کاملاً مثبت بود و در مورد امام خمینی(ره) هم علاقه و ارادت وی در مرحله «مریدی و مرادی»، علاوه بر «شاگردی و استادی» قرار داشت.
نقل جملات کوتاه از نوشته خود جلالالدین در «رثای امام عارفان» ما را از توضیح بینیاز میکند و دیدگاه سید جلال در هر دو موضوع را کاملاً روشن میسازد و همین گفتهها، پاسخی است به کسانی که او را این چنین نمیپندارند…
البته من خود یک بار این شبهات بعضیها را برای استاد آشتیانی نقل کردم و او گفت: «ببینید شما خوب میدانید که بعضی از این مدعیان وقتی من پیش امام تلمّذ میکردم، هنوز متولد نشده بودند و بعضی دیگر هم، وقتی من امام را «المجاهد الکبیر، سید الفقهاء و العرفا و رئیس الملة و الدین» مینامیدم، جرأت بردن نام امام را، به هر دلیلی، نداشتند…»
بعد نسخهای از نوشته چاپ شده خود را در این رابطه به من داد که در آن چنین آمده است:
«در شرح مشاعر، در بحث اصالت وجود، «ملاصدرا» به مناسبت، کلام محقق شریف را در بساطت مشتقات از حواشی میرشریف بر «شرح مطالع» نقل نموده است. نگارنده در تعلیقات بر این موضع از شرح، بعد از نقل کلام محقق دوانی و فقیه متضلع، حاج شیخ محمدحسین اصفهانی نوشتهام: قال بعض الاساتید ـ ادامالله حراسته ـ «ان لفظ المشتق الاسمی القابل للحمل علی الذوات موضوع لامر وجدانی قابل للانحلال الی معنون مبهم و عنوان دون النسبه…» و در تعلیقه نوشتهام:
«و المراد من بعض الاساتید هو السید الاجل الاکرم و المطاع المفخم العلامة المجاهد الکبیر، سید الماجد الفقهاء و العرفاء رئیس الملة و الدین، الحاج آقا روحالله الخمینی ادامالله ظله الشریف.»
در اغلب آثار خود از مرحوم امام (رضوانالله علیه) مطلب نقل کردهام با ذکر عناوین مذکور، در دورانی که ذکر نام او غَدغَن و رساله عملیه او به قول برخی قاچاق بود، کسی از ارباب علم و معرفت به ما اعتراض نمیکرد چرا با این عناوین از آن بزرگ یاد مینمایی؟ و ما نیز با شناسایی کامل و معرفت تام به او ارادت داشتیم و جاذبه علمی و جامعیت او تأثیری عمیق داشت؛ چنان که مرحوم آیتالله العظمی بروجردی (اعلی الله قدره) روزی به نگارنده فرمودند:
«آقای حاجآقا روحالله چشم و چراغ حوزهاند.»
منظور حقیر آن است که امام (قدسالله روحه) قبل از ورود در میدان مبارزه با حکومت زمان، علماً و عملاً مورد تصدیق همگان بودند و منکر نداشتند، جز مُغرضان که در هر عصر وجود دارند.
رساله مصباح الهدایة و شرح دعای سحر، اعتقادات اوست در ولایت و سر مویی انحراف از اصول و قواعد تشیع در آثار و افکار و گفتار و نوشتجات و تألیفات آن بزرگ انسان کامل دیده نمیشود و آنچه میگفت و انجام میداد، به دور از مداهنه و مصلحتاندیشیهای جزئی، جائز در سنت سیاست بود.
در مبارزه علیه دربار، جمعی از روحانیون تابع صرف امام بودند و اگر امام رهبری مبارزه را به عهده نگرفته بودند، آنها نقشی ایفا نمیکردند؛ یعنی تن به رهبری فرقههای به ظاهر اسلامگرا و در باطن چپرو نمیدادند. اگر امام (قدسالله روحه) بدون فوت وقت پس از انقلاب از گسترش نفوذ فرقههای چپگرا و منافق پیشگیری نمیکردند و پی به توطئهای که آنها در صدد اجرای آن بودند نبرده بودند و یا خویش را به ایران نرسانده و شخصاً زمام امور را در دست نمیگرفتند و رژیم نیز ساقط میشد، ملت ایران به مصائب بیشماری مبتلا میشدند و آن جماعت که رسالت خود را در پیاده نمودن یا به اجرا گذاشتن دین توحیدی بیطبقاتی! میدانستند، سلطه پیدا میکردند، به احدی ابقا نمینمودند.
… رحلت امام طبقات مختلف را به جنب و جوش آورد و میلیونها انسان مانند قُلزمی خروشان از تهران و همه شهرستانها جهت کسب فیض حضور در تشییع این مرد بزرگ و انسان الهی، در سطح جهان آن چنان کوبنده بود که کثیری از مخالفان یا ناراضیان مستأصل ریزهخوار، عمیقاً تحت تأثیر و مخالفان اصل رژیم اسلامی در حالت حیرت و بُهت قرار گرفتند.
روابط غیبی بین قلوب، مرئی و محسوس نیست؛ ولی آثار، از آن روابط حکایت میکند. محبوبیت امام در قلوب عموم کامن و مستور بود و خبر رحلت امام (قدسسره) و از دست دادن گوهری که چیزی جای آن را نمیگیرد، عشق کامن را ظاهر ساخت و صفوف ملت را به هم پیوست و محکم نمود و آب رفته از برکت رحلت آن رادمرد به سرعت به جوی بازگشت و باید این فیض پُربرکت غیبی را بر اثر خدمت به مردم و نجات تدریجی آنها از مشکلات زنده نگه داشت و قدر این نوع مواهب را باید دانست و کاری کرد که زائل نشود و تشریک مساعی نموده و اگر چندین سال متوالی منظم و مرتب همگی در صف واحد دست به دست هم بدهیم و وطن را به نحو طبیعی به طرف کمال سوق دهیم، حق زندگی خواهیم داشت. امیدواریم که مقاصد آن بزرگ را در بنیانگذاری حکومت اسلامی، دنبال نماییم…»[1]
بدین ترتیب، مراتب ارادت قلبی و عملی جلالالدین نسبت به امام و موضع وی درباره انقلاب اسلامی، روشن میگردد و ایشان به طور شفاف، ضمن دعوت به «وحدت» و تشکیل «صفواحد» خواستار میشود که همه دست به دست هم دهیم و مقاصد امام را در بنیانگذاری حکومت اسلامی، دنبال نماییم.
* * *
… این خلاصهای بود از آنچه درباره چهار موضوع اساسی، تاریخ سیاسی عصر ما که در جلسات متعددی با سید معزز، جلالالدین و الحکمه، مطرح و مورد مناقشه قرار گرفته بود.
برای حفظ امانت، ضمن نقل خلاصه «مباحثات» بین الاثنین در مسائل سیاسی، ناگفته نباید گذاشت که استاد جلالالدین به طور شوخی یا جدی! گاهی دیدگاههای مرا در این قبیل مسائل، ناشی از «دوران جوانی» میدانست؛ ولی با مرور زمان و گذشت از مرحله «دوران جوانی» هنوز هم بر باورهای خود پایبندم و برای تأکید و اثبات صحت این باورها، خوشبختانه امروز «هزار و یک دلیل» و «سند» و «مدرک» وجود دارد که حقایق حوادث تاریخی نیمقرن اخیر را در اختیار اهل تحقیق و انصاف قرار داده است.
کتاب خاطرات مستند سید هادی خسروشاهی درباره سید جلال الدین آشتیانی